افغانستان سرزمینی است در قلب آسیا که در طول قرون متمادی نهتنها محل تقاطع تمدنها بوده، بلکه در میانهی رقابتها و کشمکشهای قدرتهای جهانی قرار داشته است. موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک افغانستان، آن را همواره به منطقهای حایل میان قدرتهای بزرگ تبدیل کرده و این ویژگی، ملت ما را به قیمت سنگینی درگیر جنگهای نیابتی و تحمیلی ساخته است. برای درک بهتر وضعیت فعلی و راهحلهای آینده، باید به عقب بازگشت و تاریخ را با دقت مرور کرد.
۱. افغانستان به عنوان منطقهی حایل در برابر بریتانیا و روسیه تزاری

در قرن نوزدهم، افغانستان در میانهی «بازی بزرگ» میان امپراتوری بریتانیا و روسیه تزاری قرار گرفت. بریتانیا تلاش میکرد تا از طریق نفوذ در افغانستان، مانع گسترش روسیه به سمت آبهای گرم (خلیج و اقیانوس هند) گردد، در حالیکه روسیه سعی داشت به مرزهای جنوبی دست یابد.
• جنگ اول افغان-انگلیس (1839-1842)
• جنگ دوم (1878-1880) نمونههایی از تلاش انگلستان برای تسلط بر سیاست خارجی افغانستان بودند.
• در سال 1893، خط دیورند توسط «مورتیمور دیورند» ترسیم شد که یک تقسیم استعماری برای جداسازی افغانستان از هند بریتانیایی بود، بدون رضایت ملت افغانستان.
۲. افغانستان در جنگ سرد؛ رقابت آمریکا و شوروی

در قرن بیستم، با ظهور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان دو ابرقدرت جهانی، افغانستان بار دیگر به میدان رقابت تبدیل شد. پس از کودتای 7 ثور 1357 و به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق، افغانستان به سوی وابستگی شدید به شوروی کشیده شد.
• در دسامبر 6 جدی 1358 ، اتحاد شوروی رسماً به افغانستان حمله کرد و یک جنگ طولانی و خونین را آغاز نمود.
• ملت افغانستان در برابر اشغال شوروی قیام نموده و یک ونیم ملیون شهید تقدیم راه الله کردند تا توانستند شوروی و حکومت های دست نشانده آنرا شکست داده و شوروی از افغانستان فرار نماید و شکست شوروی در افغانستان سبب متلاشی شدن اتحاد شوروی گردید که یک تحول تاریخی در سطح جهان حساب می شود و عامل آن مجاهدین افغانستان بود .
• جنگ با قوای اشغالگر شوروی در سال 26 دلو 1367 با فرار نیروهای شوروی از افغانستان پایان یافت، و در سال 1371 رژیم دست نشانده شوروی هم به سقوط مواجه شد ، اما تلاش های شبکه های استخباراتی سی آی ای و کی جی بی ، و ائتلاف بقایای رژیم کمونیستی با بعض از گروپ ها و دسته های منسوب به مجاهدین افغانستان را وارد مرحلهای تازه از جنگ های داخلی ساخت.
۳. دورهی پسا-شوروی و ظهور طالبان؛ رقابت منطقهای نوین
پس از فروپاشی شوروی، افغانستان وارد دههی جنگ داخلی و در نهایت، به قدرت رسیدن طالبان در سال5 میزان 1375 شد. این دوره نیز با رقابتهای منطقهای جدیدی همراه بود:
• پاکستان طالبان را حمایت میکرد؛
• ایران، هند و روسیه از جبههی شمال پشتیبانی میکردند؛
• آمریکا بهطور نسبی بیتفاوت ماند تا اینکه حادثهی 11 سپتامبر 2001 میلادی موافق با 20 سنبله 1380 هجری شمسی باعث شد افغانستان وارد مرحلهی جدیدی از جنگ گردد.

۴. حمله آمریکا و ناتو (1380 هجری شمسی ) و موج جدید رقابتها
در 15 میزان 1380 هجری شمسی ، ایالات متحده با همکاری ناتو به افغانستان حمله کرد. این حمله با شعار مبارزه با تروریسم و نابودی القاعده آغاز شد، اما با استقرار طولانیمدت نظامیان خارجی همراه گردید.
• حضور آمریکا، ناتو، و همزمان نقش فعال ایران، روسیه، چین و هند باعث شد افغانستان بار دیگر صحنهی رقابتهای چندجانبه شود.

• در دورهی اخیر، رقابت چین و آمریکا، همچنین تلاش روسیه برای بازیابی نفوذ در منطقه، چهرهی افغانستان را به شکل واضحتری به میدان جنگ نیابتی تبدیل کرد.
• با خروج نیروهای آمریکایی در اگست 2021 وبه تاریخ 24 اسد 1400 بازگشت طالبان به قدرت، افغانستان وارد مرحلهای پیچیده و چندقطبی در سطح داخلی و منطقهای گردید.
۵. موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک افغانستان
افغانستان در چهارراه آسیا قرار دارد:
• همسایگی با ایران، چین، پاکستان، آسیای میانه و نزدیکی به روسیه،
• برخورداری از معادن غنی، منابع آب و گذرگاههای حیاتی برای کریدورهای اقتصادی،
• نقطه اتصال پروژههای کلان مانند کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)، تاپی و کاسا 1000.
این موقعیت افغانستان را به کشور جذابی برای رقابت اقتصادی، امنیتی و استراتژیک قدرتها تبدیل کرده است.
۶. راهکار برونرفت: از میدان رقابت به بازیگر فعال
برای رهایی از چرخهی تاریخی مداخله و جنگ نیابتی، افغانستان باید به یک ملت مستقل، متکی به خود و منسجم تبدیل شود. راهکارها:
الف) تفاهم داخلی و آشتی ملی
• تفاهم و گفتوگوی صادقانه میان اقوام، مذاهب و جریانهای سیاسی وعموم مردم افغانستان .

• پایان دادن به انحصار، تبعیض و حذف سیاسی.
• ایجاد نظام فراگیر و مشروع اسلامی مبتنی بر عدالت و ارادهی مردم.
ب) سیاست خارجی متوازن و مستقل
• پرهیز از وابستگی به یکی از قدرت های خاص.
• تعامل فعال با همسایگان و منطقه بر اساس منافع ملی، نه منافع قدرتهای بیرونی.
• ایجاد توازن میان شرق و غرب، و مشارکت در طرحهای اقتصادی منطقهای بدون وابستگی سیاسی.

ج) اصلاح نظام، تقویت نهادها و شفافیت
• ساختار حکومتی باید پاسخگو، قانونمند و عادل باشد.
• ارتقای آموزش برای زنان و مردان ، رشد اقتصاد و زیرساختها ، رشد تجارت ، زراعت ، مالداری ، صنعت و کاهش فقر.

• جلوگیری از نفوذ استخباراتی کشورها از طریق اصلاحات نهادهای امنیتی و سیاسی.
در اخیر باید تاکید کرد که افغانستان دیگر نباید میدان رقابت و آزمایشگاه اهداف دیگران باشد. تاریخ، از قرن نوزدهم تا امروز، نشان داده که هر بار که کشور ما به ابزار رقابت دیگران تبدیل شده، ملت ما قربانی اصلی بوده است. تنها با تفاهم ملی، وحدت داخلی، سیاست مستقل و اصلاح نظام حکمرانی میتوانیم افغانستان را از میدان جنگ نیابتی به سکوی صلح، توسعه و اقتدار ملی تبدیل کنیم. تاریخ بار دیگر به ما هشدار میدهد: اگر خود نایستیم، دیگران ما را به زمین خواهند زد.

به امید بیداری ملی و هوشیاری زمامداران و سیاسیون کشور