حقیقت، نه تعصب؛ دفاع از حق در برابر فریبکاری‌های تاریخی

در جامعه‌ای که هنوز هم زیر بار سنگین بحران‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نفس می‌کشد، صدای حق‌طلبان و وجدان‌های بیدار بیش از هر زمان دیگری نیاز است. شاعرانی چون مطیع‌الله تراب، که با زبان ساده و روشن‌شان حقایق تلخ جامعه را بازگو کرده‌اند، نباید هدف خشم و تحقیر کسانی قرار گیرند که چشم بر حقایق بسته‌اند و گوش بر فریاد عدالت ناشنوا ساخته‌اند.

مطیع‌الله تراب نه چور کرده است، نه چپاول. نه شریک جنایتی بوده و نه هم‌دست اشغالگران. او تنها با قلمش جنگیده است؛ جنگی برای آگاهی، برای وطن، برای ملت. اما کسانی که از صداقت او احساس خطر می‌کنند، همان‌هایی هستند که یا در گذشته در دستگاه ظلم شریک بوده‌اند، یا هنوز هم اسیر تعصبات کور هستند. کسانی که در برابر سخن حق جبهه می‌گیرند، اما در ستایش قاتلان، خائنان، چپاول‌گران، و مزدوران اشغالگر، سینه‌چاک می‌کنند.

چه شگفت است که جامعه‌ای مردی را به خاطر شعرهای بیدارگرش محکوم می‌کند، اما بر کسانی که با دست‌های خون‌آلود از ویرانی وطن بازگشته‌اند، لقب «قهرمان» می‌دهد. آیا این همان بی‌عدالتی‌ای نیست که تراب در شعرهایش فریاد می‌زند؟ آیا این همان وارونگی ارزش‌ها نیست که امروز ملت ما را تا این حد به فروپاشی کشانده است؟

و اما تعصب؛ آن سم مهلکی که امروز بسیاری از ما را کور کرده است. تعصب قومی، سمتی، زبانی یا سیاسی، تنها کارش کشتن حقیقت است. هر که خلاف میل ما بگوید، خائن است. هر که واقعیت‌های تلخ را بازگو کند، مزدور است. و هر که دروغ‌های ما را تکرار کند، قهرمان.

اندکی شرم، اندکی انصاف، و اندکی آگاهی، می‌تواند ما را نجات دهد.

ما باید یاد بگیریم که انسان‌ها را با اعمال و ارزش‌های‌شان بسنجیم، نه با تعلقات قومی یا سیاسی‌شان. باید بپذیریم که نه هر مخالفی دشمن است، و نه هر موافقی نجات‌دهنده.

مطیع‌الله تراب، نماینده نسلی از روشنفکران و شاعران است که هیچ سهمی در فجایع امروز ندارند، اما با وجدان بیدار خود، چراغ راه فردای بهترند. حمله به او و امثال او، تنها به معنای ادامه همان سنتی است که صدای عدالت را خفه و جای آن را با فریادهای دروغ پر کرده است

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا